• وبلاگ : 
  • يادداشت : جمعه ها ي تكراري
  • نظرات : 5 خصوصي ، 71 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     

    ...راستي مطمئني ندبه نيستي؟!

    اين هم براي اينكه راحت باشي:

    سلام! خيلي قشنگ بود! مرسي!

    به من هم سر بزن: meyoney.persianblog.com كه نثره و...

    و اين يكي كه مال شعرهامه:

    چنان دل كندم از دنيا كه شكلم شكل تنهاييست

    ببين مرگ مرا در خويش كه مرگ من تماشاييست...

    همراز عزيزم سلام...

    من آپ هستم گلم اگه پيشم بياي خوشحالم مي كني...

    تا بعد...

    قلبم را تقديمت ميکنم تا بداني بي رياترينم

    اشکي براي اندوهت ميريزم تا بداني پر احساس ترينم

    شوق وصال حس غريبي است برايت ترسيم ميکنم

    حس خوشبختي را تا بداني خوشبخت ترينم

    موجي از عشق را بر ساحل وجودت ميفرستم

    تا بداني عاشق ترينم و شعرم را تقديمت ميکنم

    تا بداني که من ساده ترينم

    با سلام

    دوست عزيز ممنونم سر زديد .

    خيلي ممنونم.


    بي تو يك روز در اين فاصله ها خواهم مرد مثل يك بيت ته قافيـــــه ها خواهم مــــــــرد تـــــو كه رفتي همه ثانيه هـــا سايه شدنـــد سايه در سايه آن ثانيه ها خـــواهم مــــــرد شعله هــا بي تو زبـــي رنگي دريــــا گفـتند موج در موج در اين خاطره ها خواهم مرد گـــــم شدم در قـــدم دوري چشمان بهــــــار بي تو يك روز در اين فاصله ها خواهم مرد!

    بجز پرستش خوبان ره نجاتي نيست

    بغير دوستي اندر جهان حياتي نيست

    يگانه جامع اوصاف دلبري جانا

    ميان اين همه اشخاص جز تو ذاتي نيست

    درود ...

    جمعه ها كه ميشه ... خيلي ها چشم به راه ... سه شنبه ها كه ديگه جاي خود داره ... كي ميشه واقعا ...

    من هم به روزم !!

    ايام به كام

    تابعد ...

    سلام........

    مداد رنگي ات را بردار و براي پنجره ابري من، دستهايي بکش افتابي ؛ در سرزميني که باران را سرابي

    مي پندارند تو قطراتي نقاشي کن ، همانند مرواريد ؛ مدادت را بر دار و براي نگاهي خاموش و منتظر، اسمان را در پناه عشق نقاشي کن . مدادت را بردار ، تکه اي از سينه ي سوخته ام را به يادگار در صفحه ي اول مصلوب خاطرات کن .تا ابد دوستت دارم و به تو محتاجم و همين لحظه اين قدر اشک براي ريختن دارم که موهايت تر شود خودم را از تو دور کرده ام با اين وجود توجه وعشق تو هنوز در دلم بر پاست تو سر پناه و مامن من هستي . من از ديوارها مي گذرم و پرواز ميکنم تا در پناه تو باشم .

    ... چه اسفندها، چه اسفندها كه دود كرديم، در انتظار تو اي روز ارديبهشتي كه گفته اند: همين روزها، مي رسي از راه ...

    اين آدينه هم رفت و نيامدي ...

    كنار دريا، با آب همزبان بودم .
    ميان توده رنگين گوش ماهي ها،
    ز اشتياق تماشا چو كودكان بودم !
    به موج هاي رها شادباش مي گفتم !
    به ماسه ها، به صدف ها، حباب ها، كف ها،
    به ماهيان و به مرغابيان، چنان مجذوب،
    كه راست گفتي، بيرون ازين جهان بودم .
    نهيب زد دريا،
    كه : - « مرد !
    اين همه در پيچ تاب آب مگرد !
    چنين درين خس و خاشاك هرزه پوي، مپوي !
    مرا در آينه آسمان تماشا كن !
    دري به روي خود از سوي آسمان واكن !
    دهان باز زمين در پي تو مي گردد !
    از آنچه بر تو نوشته ست، ديده دريا كن !
    زمين به خون تو تشنه ست ، آسماني باش !
    بگرد و خود را در آن كرانه پيدا كن ! »
    لب دريا رسيدم تشنه، بي تاب،
    ز من بي تاب تر، جان و دل آب،
    مرا گفت : از تلاطم ها مياساي !
    كه بد دردي است جان دادن به مرداب
    آدرس يادمم رفت بدم

    سلام

    نمي دونم مشغول چه كارهايي هستين كه فرصت سر زدن به دوستان ندارين. اميدوارم مشغول هر كاري هستي خوب و خوش و خرم باشي

    خدانگهدار

    مفعول و فلعلات و مفاعيل انتظار

    اي مابقاي حضرت قابيل انتظار...

     <      1   2   3   4   5      >