
یه کاغذ سفید مى خوام با یک مداد نقاشى اینجا رو صندلى بشین خسته نشى یهو پاشى
من روبروت مى شینم وتو هم نگاه کن تو چشام اها یه خورده کج همینطورى باید باشى
خوب اینطورى نگام نکن دست و دلم پیچ مى خوره باید یه طورى بشینى که خیلى دلبر نباشى
خوبه همینطورى بشین خوب از کجا شروع کنم چطورى نقاشیت کنم که تو دفترم جاشى ؟
یه خورده رنگ مى خوام واسه کشیدن رنگ چشات رنگ شب و من از کجا بیارم اى شاخه نبات ؟
ابروهات و من چه جورى این طورى کمونى بکشم ؟دستم همش خط مى خوره فداى عطر نفسات
رنگ لبات چه رنگیه؟سرخ یا صورتى؟این چیناى کنج لبات سایه داره یا خط خطى ؟
چال رو گونه ها ت و من چطورى رو کاغذ بیارم فکر مى کنم کشیدنت وقت ببره یه ساعتى
از توی اون برق چشات میشه ستاره بکارم؟ناز نگات و میشه از کتاب حافظ بیارم؟
موهات یه جورى تاب داره که با قلم در نمى یاد!این تاب و با چى من اخه میون موهات بذارم
شیطونیه تو خنده هات خیلى قشنگه اما من کشیدن این یکى رو اصلا یاد ندارم
این کاغذ سفید تواینم مداد نقاشى من مى شینم کنار تو تو هم باید پیشم باشى
باشه قبول نمى تونم اخه چیکار کنم؟عاشقى اون ور تر از کشیدن نقاشیه
خوبیات و که نمیشه یکجا جمع کرد تو دفترم جا نشدى باید که تو دلم جاشى
دلم یه کاغذ سفید چشات مداد نقاشى
خودت باید شروع کنى خسته نشى یهو پاشى

اى کاش مى شد میومدم دیدنت