وبلاگ :
يادداشت :
رخ يار
نظرات :
5
خصوصي ،
22
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
كوير
نمي دونم.. ..شايد اينم يه حكايتي باشه از همون حكايات قديمي.. ..ولي نه.. ..اين حكايت بوي شب مي داد.. ..حكايت شب هيچوقت به زمان راه رفتن نمي ده.. ..هميشه بوده.. ..هميشه هست.. ..هميشه خواهد ماند.. ..شايدم نه.. ..حكايت شب و ستاره و وفا.. ..شبا به مستي و مي خوارگي و عشق و ترنم وفا.. ..ولي وقتي كه خورشيد يه نيم نگاهي مي كنه.. ..همه ميرن و تنها مي موني.. ..عجب حكايتي حكايت شب.. ..موفق باشي رفيق.. ..يا حق. كوير