كاش بازهم كودك ميشديم
تا براي كودكي از عمر ميگذشتيم!
درود ...
خيلي وقته كه عطر حضور شما كمرنگ شده !!
مستدام باشي
تابعد ...
از تموم دنيا و داروندارش ، شونه هات و كم دارم براي بارش زخمي خنجر زهراگين يارم، تو كه تازه اومدي تنها نزارم به چشام خوب خيره شو ببين چه پيرن، منو درياب خوب من دارم ميميرم، ديگه حتي نايي نيست براي گفتن، خيلي وقت تو سكوت غم اسيرم، يك لحظه خوبي به من بده از من بگير روح و تنم، براي يك لحظه خوشي به هر دري در ميزنم، برگردون و نرفتن و حتي واسه يه ثانيه، دلخوش كنم حتي تو رو از من مگه چي باقيه، غربتم رو اشنايي كن بهارم، روزام و درياب عزيز دور شد قطارم، تنها يك ثانيه عاشقي به جز اين هيچ توقعي از اين روزا ندارم، يك لحظه خوبي به من بده از من بگير روح و تنم، براي يك لحظه خوشي به هر دري در ميزنم، برگردون و نرفتن و حتي واسه يه ثانيه، دلخوش كنم حتي تو ور از من مگه چي بــــــــــــــــــــــــاقـــــــــــــــــــــــــــــــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــهههههه « خوش باشيد» «قربان U : جوونک»
سلام دوست گرامي
مطالب وبلاگت خيلي زيباست.
همه ما چرا هاي زيادي در زندگي داريم كه باعث مي شود با هر چگونه اي بسازيم .
باز هم به شما سر ميزنم.
سبز باشيد
زمزمه هاي عشقت را خواندم، جمعه هاي انتظاري ات بسيار زيبا بود و مرا تشويق كرد تا بيشتر مهمان نداي قلبت باشم كه آنجا نوشته بودين و هر چه بيشتر خوندم زيباتر يافتم و به ناچار پيش تر رفتم!
رفتم تا آنجا كه تصوير رخ يار هويدا بود و.... آنجا.... آنجا كه به گمانم براي او .. نوشته بودين ،
و باز هم جلوتر تا از پنجره سكوت گذشتم و البته در يا حسين ات درنگي بيشتر نمودم و سپس خواندم جايگاهي را كه نام عشاق را مي بايد مي نوشتم، افسوس كه نمي توانستم نامم را در ليست عاشقان جا بزنم! ... در انتهاي آنجا در آنجا كه نامهاي عاشقاني چون ويس و رامين آمده بود ..
باز پيش تر رفتم و پيش تر تا اولين پست!
عالي بود همه عالي - افسوس كه عكس ها همه حذف شده بود و مرا ياد دوست همرازي انداخت كه مي دانستم هر آنچه كه مي نويسد بعد از آن محكوم به پاك شدن است!! (البته آن، دوست وبلاگ نويس عاشقي بود كه از عشق نمي نوشت! و داستانهايش همه بنام روانشناسي بود!)
بي تعارف، هر چه مي بينم ، زيبا مي بينم!
موفق باشين
يا حق
سلام
ممنون كه تا وبلاگ رهگذران اومدين و سپاس چراكه : آنچه را كه ديدين از سر انديشه انگاشتين!
كاش پاكي و صداقت كودك درونمان همچنان بيدار بود! افسوس!
سلام!
اين آمهان كه نيا رو مي سازن. هر طور كه دلشون بخواد
سعي كن خوب بسازيش
خداحافظ
گفتم دوستت مي دارم گفتي براي دوست داشتن كوچكي رفتم بزرگ شدم آنقدر بزرگ كه فراموش كردم كه دوستت دارم
موفق باشي
خوش خوش خرامان مي روي، اي خوشتر از جان تا کجا شمعي و پنهان مي روي، پروانه جويان تا کجا ز انصاف خو واکرده اي، ظلم آشکارا کرده اي خونريز دل ها کرده اي، خون کرده پنهان تا کجا غبغب چو طوق آويخته، فرمان زمشک انگيخته صد شحنه را خون ريخته، با طوق و فرما تا کجا بر دل چو آتش مي روي، تيز آمدي کش مي روي در جوي جان خوش مي روي، اي آب حيوان تا کجا
خوبين
ديگه سر نمي زنين
كودكي صداي است كه هر لحظه در گوشمان مي پيچد
منتظرم
تا بعد