وبلاگ :
يادداشت :
پنجره سكوت
نظرات :
7
خصوصي ،
35
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سراب عشق
شبي شوقم شبيخون بر سر آورد
ز غم در پاي دل جوشي برآورد
تنم زنار گبران در ميان بست
دل شوريده شوري در جهان بست
بکلي از خرد بيگانه گشتم
چو افيون خوردگان ديوانه گشتم
چو زلفش بيقراري پيشه کردم
فغان و آه و زاري پيشه کردم
ز مژگان اشگ خونين ميفشاندم
به آبي آتش دل مينشاندم
نميآسودم از فرياد و زاري
نميترسيدم از دشنام و خواري
خروشم گوش گردون خيره ميکرد
هوا را دود آهم تيره ميکرد
پياپي زهر هجران ميچشيدم
قلم بر هستي خود ميکشيدم
همه شب گرد منزلگاه يارم
طواف کعبهي جان بود کارم
ضميرم با خيالش راز ميخواند
بسوز اين بيتها را باز ميخواند