: قد ائينه ها خم شد دوباره..
![]()
![]()
دلم درياچهء غم شده دوباره.
![]()
![]()
صداي سنج و دمام امد از دور
![]()
![]()
.. بخوان اي دل محرم شد دوباره.
![]()
![]()
.....
به ماه در شب برفي قسم. که افتاب تريني تو..
![]()
![]()
و من هوا خوره يک ذره در هوالي روز.
![]()
![]()
کجاست لحظه موعود. دلم.
دلم به برکه باران گرفته مي ماند..
مرا به رود بخوان. هنوز در من عشق پرنده ايست
که مي خواند.
![]()
![]()
....
حسين. جان.تو.
![]()
![]()
از تبار كدام حقيقتي.
كه هنوز حقانيت نامت.
لرزه بر بنياد تباهي ميفكند.
تو ان روز در دشت حماسه
![]()
![]()
كدامين غزل عاشقانه تاريخ را
سرودي.
: كه رديف علعطشش
تا امروز داغ ترين
شعر شعور انسان را نمايان ميكند.
امروز دوباره تو را
![]()
![]()
در خم كوچه هاي اين دل
به نخ ديدار زيبايت ميدوزم.
مردي كه انسانيت
از روي زخمهاي سينه اش
قد كشيد..
و دين ناب محمد
با خون سرخش
جاني تازه گرفت.
هفت شهر عشق را ميشود
در زلالي چشمانت تماشا نمود.
: وقتي بيايي اسمان هوس باريدن ميكند.
![]()
![]()
..حسين جان.
![]()
![]()
تنت خاكستري بود. و هوا سرخ ..
عطش ميخواست تا كامل بسوزي.
شبيه افتاب از زرد تا سرخ.
سلام. ابجي گلم
اميدوارم عزيز مهربان. در اين روز و شبهاي
استجابت دعا. تندرستي و ارامش خودت رايک سال
![]()
![]()
بيمه کني
اينشالله
![]()
![]()
بدرود تا ديداري
![]()
![]()
..........