به من بگو اي عشق من صدايم را شنيدي ؟
پر پر زدن آرزوهايم را ديدي ؟
چشم هاي خوابيده به دور از احساس ... تو خواب بودي يا فقط چشمانت بسته بود ؟
در پي سرکوب کردن عشق هاي کهنه با عطشي فوران شده
به من بگو عشق من آيا حس مي کني مرا؟ ياد ميکني مرا؟
يا به اين زودي در فراموشي ام فرو رفتي
من در احاطه آب ها اشکها از زمين رها تنها در آسمان
در اين اندشه که آيا من جدا افتاده از عوالم روحاني ام
و يا تنها فرورفته در احساسم غرق مي شوم
مرداب دل انگيز خدا .. دست و پايم بسته است .. تنها فرو ميروم
ناگاه تو خيز افتاده از خوابت به دور از من و احساسم
در اين انديشه اي که خوابم با نگاهي بي هوش به اطرافت
پرواز کردي عشق من...
سلام.ممنون که بهم سر زدين و ممنون از اينکه لينک کردن.من هم شمار رو لينک ميکنم. بازم پيشم بياين.ممنون ميشم. يا علي(باي)