مگه مي شه؟؟؟!!!!!!!!....
آهسته ميگم که فقط خودش بشنوه.....
همه چيز غريبه بود حتي همون درختي که بهش تکيه زده بودم...
جوابم ومي ده...آهسته نميگه .... دادمي زنه...
داد زدنشم توي همون صداي خش خش برگي يه که بي هوا زير پام له شد...
که آره تماشا کن...که مرگ رو هم زيبا آفريده ام اگر زيبا ببيني ....
**********************
مي خواستم بگم وبلاگت خيلي قشنگه ديدم همه همين و گفتن....
ميدوني چرا قشنگه؟؟؟؟.....
بي خيال....
خوش اومدي راستي....
آخرشه ولي من حالا سلام مي کنم...
سلام....يه جورايي مثل يه راز