• وبلاگ : 
  • يادداشت : جمعه ها ي تكراري
  • نظرات : 5 خصوصي ، 71 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    فرسود پاي خود را چشمم به راه دور
    تا حرف من پذيرد آخر كه : زندگي
    رنگ خيال بر رخ تصوير خواب بود.
    ***
    دل را به رنج هجر سپردم، ولي چه سود،
    پايان شام شكوه ام
    صبح عتاب بود.
    ***
    چشمم نخورد آب از اين عمر پر شكست:
    اين خانه را تمامي روي آب بود.
    ***
    پايم خليده خار بيابان.
    جز با گلوي خشك نكوبيده ام به راه.
    ليكن كسي، ز راه مددكاري،
    دستم اگر گرفت، فريب سراب بود.
    ***
    خوب زمانه رنگ دوامي به خود نديد:
    كندي نهفته داشت شب رنج من به دل،
    اما به كار روز نشاطم شتاب بود.
    ***
    آبادي ام ملول شد از صحبت زوال.
    بانگ سرور در دلم افسرد، كز نخست
    تصوير جغد زيب تن اين خراب بود.