. چه روزها که يک به يک غروب شد نيامدي
چه اشک ها که در گلو رسوب شد نيامدي
خليل آتشين سخن،تبر به دوش بت شکن
خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي
براي ما که خسته ايم و دل شکسته ايم نه
براي عده اي ولي، چه خوب شد نيامدي
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، نه ،غروب شد نيامدي
سلام همراز
نمي دونم چرا خيلي وقت بود با همراز همراز نشده بودم
خيلي ممنون كه اون ورا اومدي
اميدوارم خوش و خرم و شاد و سرحالو پرنور باشي
خداحافظ