• وبلاگ : 
  • يادداشت : جمعه ها ي تكراري
  • نظرات : 5 خصوصي ، 71 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام خوبي ممنونم از اينکه به ديدنم اومدي شرمنده دير اومدم مريض بودم...اميد..

    سخت ترين ديدار.... ديدار اوني که به جاي همه عشقي که بهش دادي يه قلب زخمي برات يادگار بذاره و تو نگاهش کني و باز مثل روزه اول دلت بلرزه و حس کني هنوزم دوستش داري .......بخواي همه تنهايي رو که به اميد برگشت دوبارش تحمل کردي تو گوشش فرياد کني اما حتي نتوني ........ به چشماش نگاه کني که بفهمه با همه بديهاش هنوزم با همه قلبت دوستش داري اما ببيني چشماش داد مي زنه که دلش ماله يکي ديگس .... تمام روزهايي که تنها بودي روبا خيالش حرف زدي اما الان که مي بينيش حرفي نداري..... درست مثل روزه اول کرو کور و لال شدي با د ستايي که يخ کرده ...... تنها اشک بي وقفه چشاته که يادت مي ياره روبروي آدمي ايستادي که همه زنديگيت رو به يه نگاهش هديه داده بودي اما الان تو نگاهش يکي ديگه پيداست و تو خيلي وقته براش غريبه اي...... بازم قلبت تند تند ميزنه ..............
    آروم آرو م نگاه عاشق و باروني تو واسه آخرين بار به چشماش ميدوزي سر تو پايين مي اندازي و تن يخ زده تو دنبال پاهات مي کشي و اين آخر ماجراست .....
    *******************************
    وقتي که در شادي بسته ميشه، يه در ديگه باز ميشه

    ولي اغلب اوقات ما اينقدر به در بسته نگاه مي کنيم که اون دري

    رو نمي بينيم که واسمون باز شده

    [گل][گل]