دورها، آن طرف شهر............ که جاي من و توست..کوچه باغيست،........................ پُر از عطر صداي من و توست...«کوچه باغيست.......... که از خواب خدا سبزتر است...پاي هر سايهي بيدش،......................... ردّ پاي من و توست»...در فضا، زمزمهي پاک نيايش............ جاريست..کوچه هر شام و سحر،.................. غرق دعاي من و توست...آن طرفها، ................قفس و ميله ندارد معنا،...آسمان زير پَر و بالِ رهاي........... من و توست..روز و شب سجده ميآريم...... به درگاه نياز...حضرت عشق در آن کعبه،............. خداي من و توست...عاقبت هرچه به جز عشق و غزل.......... ميميرد..آنچه ميماند بر جاي،...................... صداي من و توست..