وبلاگ :
يادداشت :
انتظار
نظرات :
6
خصوصي ،
41
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سراب عشق
شبي غمگين
دلي تنها
لبي خاموش
نه شعري بر لبانم بود
نه نامي بر زبانم بود
دو چشمم خيره بر ره سينه پر اندوه
باميدي كه نوميديش پايان بود !
سياهي هاي ره را بر نگاه خويش مي بستم
و از بيراهه ها راه نجات خويش مي جستم
نه كس با من
نه من با كس
سر ياري
نه مهتابي
نه دلداري
و من تنهاي تنها دور از هر آشنا بودم
سرودي تلخ را بر سنگ لبها سخت مي سودم
...نواي ناشناسي نام من را زير دندانهاي خود بشكست
و شعر ناتمامي خواند:
ـ بيا با من
از آن شب در تمام شهر مي گويند:
...
ـ او با تو ؟
ولي من خوب مي دانم
نه او با من
نه من با او