• وبلاگ : 
  • يادداشت : جمعه ها ي تكراري
  • نظرات : 5 خصوصي ، 71 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5      >
     

    زمين ،
    خشك شد از انتظاري سرد
    براي بچه هاي ديروز
    پيامي بفرست
    زمان در خور ِ خواب ِ ماست ...!

    Tavahom_Star.PersianBlog.Com

    TavahomStar.ParsiBlog.Com

    تو همون حس غريبي كه هميشه با مني

    سلام اي جمعه هاي تكراري! آيا شود جمعه ايي ديگر چنين نباشد؟!

    ستاره پشت ستاره,نگاه يعني اين
    دو چشم ساده ولي دلبخواه يعني اين

    دوباره سايه ي دستان او به من تابيد
    چه اشتباه قشنگي ! گناه يعني اين

    سلام همراز گلم؟ حالت خوبه؟

    ديدگانم را بر هم مي گذارم...

    شايد که گرماي نگاه پاک و صادقانه ات وحشت دقايق پر از تشويشم را مرهمي باشد....

    منم اپم

    يا حق

    سلام
    من اپ کردم
    منتظر حضور گرمت هستم.
    [گل]
    دريا، - صبور وسنگين -
    مي خواند و مي نوشت
    - "... من خواب نيستم !
    خاموش اگر نشستم ،
    مرداب نيستم !
    روزي كه برخروشم و زنجير بگسلم
    روشن شود كه آتشم و آب نيستم !"
    ***
    چشم صنوبران سحر خيز
    بر شعله بلند افق خيره مانده بود .
    دريا، بر گوهر نيامده ! آغوش مي گشود .
    سر مي كشيد كوه،
    آيا در آن كرانه چه مي ديد ؟
    پر مي كشيد باد،
    آيا چه مي شنيد، كه سرشار از اميد،
    با كوله بار شادي،
    از دره مي گذشت ،
    در دشت مي دويد !
    ***
    هنگامه اي شگفت ،
    يكباره آسمان و زمين را فرا گرفت !
    نبض زمان و قلب جهان، تند مي تپيد
    دنيا،
    در انتظارمعجزه ... :
    خورشيد مي دميد !
    *****

    در اين غريبه گيها

    كه جز گياه و اب همه چيز وارونه مينمايد

    و ادم تنهاتر از هميشه است و بهائي ندارد

    اشنائي برايم بفرست...

    كسيكه باران را ميشناسد...

    كسيكه در مشتش به سوغات برايم باران مياورد...

    كسي را كه درد را ميشناسد...

    و مرهمي در كلامش جاريست

    سلام سه باره به اين پست

    چه روزها که يک به يک غروب شد نيامدي

    چه اشک ها که در گلو رسوب شد نيامدي

    خليل آتشين سخن،تبر به دوش بت شکن

    خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي

    براي ما که خسته ايم و دل شکسته ايم نه

    براي عده اي ولي، چه خوب شد نيامدي

    تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام

    دوباره صبح، ظهر، نه ،غروب شد نيامدي

    همراز عزيزم سلام

    از اينكه رشته دوستي را قويتر كردي ممنون

    اميدوارم دعاي تمامي مسلمانان اجابت شود و همچنين شما

    موفق باشي منتظر حضور سبزت هستم

    يه روز سرد پاييز


    کنج اتاقي خالي

    تنها تر از هميشه

    تو خوابهاي خيالي

    ديدم زدش رنگين کمون

    رنگ و وارنگ تو آسمون

    آورد تو رو بمن رسوند

    گفتش ديگه تنها نمون
    سلام.مثل هميشه عالي بود.
    منم اپ کردم .خوشحال ميشم سر بزني. باي

    [قلب]

    سلام خانم...خوبيد...خوشيد...اميدوارهميشه هم جمعه شادواسموني باشي....بهترين روزهاي براتون ارزو دارم..اسموني باشي..بخشيذاگرديرامد...ديگه روزوشب دست خودم نيست..اسموني باشيد...

    چون نامه جرم ما به هم پيچيدند و بردند و به ميزان عمل سنجيدند بيش از همه کس گناه ما بيشتر بود ولي مارا به محبت علي بخشيدن

    من آپم

    [گل][بدرود]

    سلام دوست خوب خدائيم ويتامين عشق خدا شما اگر بالا زد يا بيشتر شده اضافه امد کمي هم از محبت صفا يش عشق وفا يش و کمي هم صداقت به اون اضافه کن به من هم بده تا عشق الهي ما را هم شگو فا سازي ممنون از لطف شما كه به من سر زدي منتظر گفته هاي خوب قشنطتون با احساس خدائيتون هستم

    خجسته ميلاد مولاي متقيان حضرت علي عليه السلام و روز پدر مبارک باد

    ميلاد معطر فرزند كعبه ، تكلم مهرباني و تبلور حضور عشق ، طلوع جوانمردي و صداقت را خدمت شما تبريك و تهنيت باد

    زندگي صحنه يکتاي هنرمندي ماست
    هر کسي نغمه خود خواند و از صحنه رود
    صحنه پيوسته به جاست
    خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد . http://mother20.blogfa.com

    http://www.mother20.persianblog.com

    eshghekhodayi

    نمي بينم ديگه هيچ کس براي غربت چلچله ها گريه کنه

    نمي ببنم که ديگه چشم کسي واسه تنهايي ما گريه کنه

    چشم من مث قديما نمي خواد مث ابراي سيا گريه کنه

    ديگه کم کم از خودم بدم مياد

    تن پوسيدمو مرگم نمي خواد

    ميون اين همه سايه ..سايه هي من ديگه مرده

    آخه تنهاييه کهنه..... خورشيدو از اينجا برده

    لب من شهر سکوته .....تو تنم زندگي مرده

    دسي از اون ور ابرا ....اومده سايمو برده

    ديگه کم کم از خودم بدم مياد

    تن پوسيدمو مرگم نمي خواد

    ديگه دردم به سراغم نمياد ....خاک سردم تنمو پس مي زنه

    کسي که صداش به ابرا مي رسيد.... مرده اما ياد گنگش با منه

    چشم خشکيده ي من کاش مي دونست.... حالا وقت خوب گريه کردنه

    ديگه کم کم از خودم بدم مياد

    تن پوسيدمو مرگم نمي خواد

    همه ي شعري که خوندم قصه ي تنها شدن بود

    قصه ي رفتن و رفتن قصه ي رها شدن بود

    قصه ي مرگ يه قصه بغض بي صدا شدن بود

    قصه ي دوري ودوري از شما جدا شدن بود

    خوشحال ميشم بهم سر بزني

    موفق باشي

       1   2   3   4   5      >